گروس عبدال /

ساخت وبلاگ

.

این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند

وامروز

آنقدر شفافیم

که قاتلان درونمان پیداست

و دریای شهرمان

چنان خسته است

که عنکبوت

و بر موج هایش تار می بندد

.

کاش

کسی این مارها را عصا کند

و کاش آنکه استخوان هایم را می جويد

شعرهایم را از بر نبود .

زنبورها را مجبورکرده ایم

از گلهاى سمّی

عسل بیاورند

وگنجشکی که سال ها

بر سیم برق نشسته

از شاخه ی درخت می ترسد .

با من بگو

چگونه بخندم

وقتی که دور لب هایم را مین گذاری کرده اند .

ما

کاشفان کوچه های بن بستیم

حرف های خسته ای داریم

این بار

پیامبری بفرست

که تنها گوش کند

.

گروس عبدال

.

رهی معیری | رباعی "فریبا"...
ما را در سایت رهی معیری | رباعی "فریبا" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onhdlk بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 12:10